وقتی صحبت از ترکیب خواندن با نوشتن می شود فکر میکنیم که باید تمام روز را صرف مطالعه کنیم تا از عهده ی
نوشتن یک خط بربیاییم. یا از این هم بدتر چون کتاب میخوانیم باید تند تند بنویسیم. البته شاید بعد از خواندن یکی
از شعرهای فروغ کسی هوس کند و یک دلنوشته ی غروب پاییزی بنویسد، اما این هوس کسی را نویسنده نکرده.
شما که الان این جستار را میخوانید و به نظر خودتان سرانه ی مطالعه تان بیشتر از دوستان و اطرافیانتان باشد،
احتمالا برای نوشتن یک گزارش کاری، غصه ی عالم به سراغتان می آید و چه بسا نوشتن را به دیگری واگذار کنید.
شاید ماجرای خواندن و نوشتن کمی پیچیده تر باشد، مثلا پی بردن به این قضیه که کتاب خواندن نویسنده ها با
دیگران فرق اساسی دارد، میتواند کمک کننده باشد، بله خواندن با خواندن فرق می کند. بیایید به کتاب خواندمان
نگاهی بیندازیم. احتمالا شما هم مثل خیلی های دیگر کتاب را به توصیه ی دوستانتان انتخاب میکنید، قبل از خواب
در حالی که خمیازه های عمیق میکشید، چند صفحه میخوانید و بعد هم دل به دریای خواب می دهید. اگر هم کمی
جدی تر بخوانید ممکن است در طول روز چند دقیقه ای وقت بگذارید و در حالیکه از سکوت و چای و باران لذت میبرید،
غرق رمان جدیدتان شوید. شاید هم مداد به دست کتاب می خوانید و با ترس از خط خطی شدن کتاب، زیر جمله ای
که به دلتان نشسته خط می کشید. پس روی شکل و نحوه ی مطالعه باید حساب ویژه ای باز کنیم. چرا که یک نفر
می خواند و تمام می کند و در قفسه می گذارد، دیگری برای بار چندم می خواند و رونویسی می کند و یادداشت
برمی دارد و با حاشیه نویسی حسابی کتاب را زیر و رو می کند. به نظر شما این دو نفر از کتاب به یک اندازه
برداشت کرده اند؟
آیا مقصود و نظر نویسنده به هر دو، به یک اندازه منتقل شده؟
حالا متوجه شدیم که مطالعه هم راه و چاه خودش را دارد چه رسد به نوشتن.
تازه از اینجا به بعد باید به این فکر کنیم که چرا باید کتاب بخوانیم و کتاب خواندن به چه درد ما می خورد؟ بله، کتاب
خواندن به غیر از القای حس روشنفکری و پر کردن اوقات فراغت، کارایی مهمتری هم دارد. برای مثال:
کتاب خواندن باعث افزایش دایره ی واژ گان میشود، کمک میکند با مردم بهتر صحبت کنیم، پرسش های به درد بخور بپرسیم و در کار
هم سرک نکشیم و بین آدم ها فرق هم بگذاریم، تازه کتاب خواندن ما را انتقاد پذیر هم می کند. جالب شد نه؟
بله. کتاب خواندن به ما کمک میکند بهتر فکر کنیم، بهتر زندگی کنیم و با شناخت بهتر دنیا اگر دست به قلم ببریم بهتر هم بنویسم.
2 پاسخ
سلام خانم طباطبایی عزیز. من مریم بنادکوکی هستم به تازگی نوشتن را شروع کردم و شرایطی شبیه به شرایط شما را دارم با این تفاوت که هنوز خیلی کم میدانم اما از خوش اقبالیم در دوره وبلاگ نویسی استاد کلانتری شرکت کردم. درست همان چیزی که آرزویش را داشتم و امشب نیز با شما آشنا شدم. خیلی خوشحال شدم از خواندن نوشتههای شما. باز هم منتظر نوشتههای شما هستم. از انها سرمشق میگیرم. آرزوی موفقیت و خوشبختی برایتان دارم.🙏🌱
سلام مریم عزیز.لطف شماست به من.