تا به حال به ملزومات تفکر مثمر ثمر فکر کردهای؟ به اینکه در ذهن ما چه اتفاقاتی میافتد و چطور میتوان فرصت خوب اندیشیدن را افزایش داد؟ چگونه میتوانیم شکوفایی ذهنی خود را تشخیص دهیم و یاد بگیریم به دنبال رضایتبخشترین اندیشهها بگردیم؟ متاسفانه در کار فکر کردن ما اغلب شبیه معدنچیانی هستیم که به دنبال فلزی گرانبها به کانیهای مرکب ضربه میزنند. بدون تشخیص گوهر ارزشمند، چطور باید آن را استخراج کنیم؟
کتاب راه و چاه موثر اندیشیدن از آن کتابهایی بود که با خواندن هر خطش به خودم میگفتم چرا زودتر از اینها این کتاب را مطالعه نکردهام. دقیقا تا قبل از شکلگیری نظام فکری امروزهام. اعتراف میکنم که محتاج آموزش فکری بهتری بودم، اینکه یاد بگیرم چگونه بیندیشم و به چه بیندیشم. حالا در آستانهی چهل سالگی شاید باید خوشحال باشم که این کتاب تلنگری شد تا به سوی درست اندیشیدن، راهی باز کنم.
در این کتاب آمده که فرایند ذهنی افراد منحصر به فرد نیست اما ما یاد گرفتهایم فضیلت را در دنبالهروی از مراجع بدانیم و نه در میان کتابهایی که هر روز دستگاه ادراکی خودمان در ذهنمان مینویسد. ذهن ما هم درست مانند تختهسنگ میکل آنژ انواع اندیشههای درخشان را پیشاپیش در خود دارد و فقط باید آن اندیشهها را از تختهسنگ راکد دودلی آزاد کنیم. علت اینکه ما بسیاری از چیزهایی را که به ذهنمان خطور میکند را نمیپذیریم، کمبود اعتمادبهنفس است.بپذیریم که حقیقت خارج از ذهن ما نیست و به آنچه احساس میکنیم وفادار بمانیم. باور کنیم که توانایی دانستن داریم و یاد بگیریم که اندیشههای نیندیشیدهمان را به چنگ بیاوریم و برای مقابله با تنبلی ذهن باید از خود سوالات بیشتری بپرسیم . احساسات اولیه و مبهم خود را به اجزای تشکیلدهندهاش تجزیه کنیم. برای اینکار باید با کلیات آغاز کنیم و اگر این پرسشهای درونی خوب پیش برود، به واقعیاتی ریز و جزیی می رسیم. ما فکر میکنیم که اندیشههایمان واضح و روشناند اما اگر این اندیشهها را به پرسش بیشتر بسپاریم، درمییابیم که دچار ابهامهای خطرناکی هستند. ابهام مشکلزاست چون ممکن است کلیت موضوع را به درستی تشخیص داده باشیم اما به مسئلهی اصلی نزدیک نشویم، و به این ترتیب اندیشههایمان راهنمای کارآمدی برای گزینش کنش درست نباشند.
ذهن ابزاریست که ادواری کار میکند و ایدههایش اندکاندک به بیرون تراوش میکند. پس هیچکدام از ما قادر نیستیم بهترین داشتههای ذهنی خود را ظرف مدت کوتاهی فراهم آوریم. هر لحظهی ذهنی مناسب اندیشههای خاصی است و نگرشهای دیگری را که اهمیت دارند به حاشیه میراند.
بخشی از آگاهی ما معطوف رخدادهای اطرافمان است اما این رخدادها مهم و اضطراری نیستند؛ هر چه مضطربتر باشیم، بخش انعطافپذیر ذهن ما بیشتر فعال میشود؛ به طوریکه اندیشههای عمیق و نگرانکننده میتوانندآرام و بیسروصدا از دستمان سر بخورند و بروند.
یکی از مشکلات اساسی ذهن ما این است که اندیشههایش دچار ابهاماند؛ یعنی آنقدر که نامشخصاند، نادرست نیستند. ذهن دوست دارد احساسها و آرزوها را به نحوی کلی بیان کند، بدون اینکه جزییات خاص آنها را کندوکاو کند. ابهام مشکلزاست چرا که باعث میشود در موقعیت فرضی، نتوانیم آنچه را واقعا برایمان اهمیت دارد بازشناسیم.
برای اینکه خود را بشناسیم، باید دائما اندیشههایی را که در قلمرو آگاهیمان جریان دارند ارزیابی کنیم و بپذیریم در میان آشغالهایی که از سرمان بیرون میریزیم، همیشه چیزهایی هست که میتوانست بسیار ارزشمند باشد اگر جرات داشتیم آن را بیشتر بسنجیم.
مطالعه این امکان را برای ما فراهم میکند که موضوعاتی را که به طور تصادفی به ذهنمان رسیده کشف کنیم و بر آنها متمرکز شویم. از طریق ارتباط برقرار کردن با کتابهای دیگران است که دربارهی دیدگاهها و اندیشههای خودمان به فهم روشنتری میرسیم.
راهوچاه موثر اندیشیدن
تالیف موسسه مدرسه زندگی
مترجم آزاده ضیایی
نشر هنوز
آخرین دیدگاهها