ما هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم،سری به تلفن همراه خود می زنیم و غرق شبکه های اجتماعی می شویم. صبحانه می خوریم، با اهل خانه گپی می زنیم و راهی محل کار می شویم. یا نه در همان خانه سراغ درس و مشق و خانه داری می رویم. ناهار می خوریم، با دوستانمان دیدار می کنیم. خرید می رویم. بچه ها را از مدرسه به خانه می آوریم، به درس و مشق شان می رسیم. به آنها به خاطر تکالیفشان غر می زنیم و پای تلفن با خواهر، همکار یا اپراتور نمایندگی فروش ماشینمان بحث می کنیم. تمام این فشارها را تحمل کرده ایم چون به آنچه می خواسته ایم نرسیده ایم. باید یک گزارش برای رییس می نوشته ایم، اما ناتمام روی میز مانده تا فردا، انشای بچه ها نیمه کاره رها شده و بدون ویرایش به رختخواب رفته اند، برای محل کارمان نیاز به تبلیغ داریم اما نمی دانیم چه چیزهایی باید بنویسیم تا مشتری جدید پیدا کنیم. ما همه کار می کنیم به غیر از نوشتن. بله، نوشتن غول ترسناک زندگی ماست. باید بپذیریم که نوشتن را بلد نیستیم و برای یادگیری آن هم بعد از کلاس های سخت و بی ثمر انشا مدرسه هیچ تلاشی نکرده ایم. خیلی از ما حتی نوشتن مقاله و پایان نامه های دانشگاه را هم به دیگران سپرده ایم و حالا برای نوشتن چند خط گزارش دست به دامن همکار بدعنقمان می شویم چون احتمالا او از ما بهتر می نویسد. اما بی اعتنایی به نوشتن را تا کجا ادامه می دهیم؟ من هما احمدی طباطبایی، با سابقه ی سالها نویسندگی حرفه ای در رادیو، مدام با پروپوزال ها و رزومه ها و گزارش های کارمندانی مواجه شده ام که نیمه کاره مانده بودند و از من می خواستند، اصلاح یا ویرایش کنم یا حتی از نو بنویسم. همین مرا وا داشت تا اینجا از راز و رمز نوشتن برای همه پرده بردارم و به همه ی آنهایی که از نوشتن می ترسند کمک کنم تا برای نوشتن قدمی بردارند. در این راه با من همراه شوید.
آخرین دیدگاهها